خوشبختي من در بودن با تو است و روز رسيدن به تو تقدير خوشبختي من است تو آمدي و عميق ترين نگاه را از ميان چشمان دريايي ات به وصال قلبم نشاندي مهربانم با وجود تو ، مرا به الماس ستارگان نيازي نيست اين را به آسمان بگو روز عشقمان مبارك با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است سالگرد عشقي زيبا، تقديم به معشوقي كه زيباست گاه كه از خود ميپرسم چه دلم ميخواهد؟ رنگ رخ تافته ياري كه بريزد در هم همه دنياي مرا ، يا نگاري كه بسازد با من روزهاي خوش فرداي مرا ، باز با خود مي گويم: من هر دو را ميخوام ، من تو را ميخواهم. منو راهي كن به سوي روشني بزار با تو زيروزوشه زندگي ، توي چشم من نگاه كنو ببين تويي بهترين دليل عاشقي، تو نفس ميكشي تو ثانيه ها ، شب من هم همرنگ رويا تو روز من... آدميزاد ، غرورش را خيلي دوست دارد ، آن را از او نگيريد حتي به امانت نبريد.ضربه اي هم نزنيدش ، چه رسد به شكستن يا له كردن آن! آدمي غرورش را خيلي زياد ، شايد بيشتر از تمام داشته هايش ، دوست ميدارد. حالا ببين اگر خودش ، غرورش را به خاطر تو ناديده بگيرد ، چقدر دوستت دارد!... و اين را بفهم آدميزاد من در چشم تو کتاب زندگی را میخوانم و هر بار که مژه های تو به هم می خورد یک صحفه از این زندگی را برای من ورق میزند سالروز یکی شدنمان مبارک یک تکه بلور از جنس حضور / یک یاس سپید از رنگ امید خوش آهنگ عمرم یادگار دلنشین اولین خندیدن توست … دوستت دارم.. همه جملات فرار کرده اند، همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم مبارک
ومن وجود پر مهر و سرشار از عشق تو
را در کاشانه قلبم به وضوح میبینم
ومی دانم با تو میشود به خدا رسید
سالگرد عشقمان مبارک بر هر دومان…
عزیز تر از جانم
با هرچی وفاست از سوی خدا / همه تقدیم تو باد
عزیزم امروز فراموش نشدنی ترین روز زندگیمه
سالروز عشقمون مبارک
قشنگ ترین تصویر عمرم عکس نازنینی از نخستین دیدن توست
سالروز عشقمان ..
باور کن ماههاست زیباترین جملات را برای امروز کنارمی گذارم، امشب اما
.
.
.
سالگرد عشقمون
برچسبـها :
برای سالگرد عشق پاکم تمام خانه امشب غرقِ نورست سماور جوش و مهمان ها رسیدند دلم از جنسِ لیوانِ بلور است نشسته شمع ها در سینه ی کیک درون قلبِ من صد چلچراغست و یک سینیِ چایِ گل اناری که از عشق وجودت داغِ داغست حضور جمع و شمع وبوی باران فضا را غرقِ عطرِ یاس کرده صدای دل نوازِ نغمه ی ساز وجودم را پر از احساس کرده حواسم نیست در بین هیاهو گره خورده نگاهم با نگاهت من آن شاهم که در بازی تقدیر شدم مبهوتِ چشمان سیاه روز پیوند من و دستان توست روز پیوند دل و چشمان توست وه چه آغازی برای عشق بود مثل امروزی سرم دامان توست بوی عطر زندگی داری عزیز خانه ام یک گوشه از بستان توست تا که خورشید منی خورشید چیست شمع جانم صورت تابان توست تا توئی سلطان قلبم باک نیست سرزمین عشق در فرمان توست نازنینا زنده ام با عشق تو بی تو مرگم اندکی تاوان توست تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است ، نفسم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است... "انشاالله هزارمین سالگرد عشق بی نظیرمون رو جشن بگیریم سنگ فرش شد زیر پایش تکه ها ی این دلم / ای دلـم بگشا دلـت را چون که احسـان آمده / ماه مـهر گـردید با دیـدار تـو یک خـاطره / سالـگرد عشــق ما امشـب چه نـالان آمـده / در دلـم پر شـد هـوای دیـدنـت امـا بـدان / این دلــــم امشب به پابوست آمده / یک شـبه این جـاده را نســریـن پریشـان آمده / جاده ی این خاطره پایان نمی خواهد برو / راه خود را گم مکن امشب که باران آمده / کوچه ی غربت زده پر شد ز باران نگاه / شاید امشب در دلت یک خوب خوبان آمده / عاشـقم من، عاشـق یک بوسه از پیشانیت / بوسه های من به قـربانت که خواهان آمده / حـال بایـد من بگویـم بر تو ای زیبـای مـن / عشق من امشب برای تو غـزل خوان آمده / جام می نقشی شد از رخسـار تو در خـاطره / در دلت این حس بودن در کنارم مثل زندان آمده / فاصـله امشـب به دیـدارم چـه خنـدان آمده/ سالگرد عشقمون مــبــارک
سالگرد عشق
جـام مـی امشـب کشـم بر سر که یـارم آمده / جـان به قربـانش کنم امشـب کـه جـانم آمده /
برچسبـها :
mostafa |