منتظرم .... منتظر اونی که بیاد و دیو نگیامو بفهمه اونی که وقتی باش دریا میرم بنشینیم یه گوشه و حرف بزنیم ودریارو لمس کنیم حس کردن دریا ، لمس میخواد ... پاهامو دریارو لمس کنه و اب بپاشیم تو صورت همدیگه نترسیم از حرف مردم زندگیه خودمونه ... کنار کسی که وقتی بارون میزنه باهاش زیر بارون قدم بزنم بدون چتر وقتی که شدید شد کاپشنمو بالای سر اون بگیرم و زیر بارون بگیمو بخندیم کسی که تا نصف های شب تو خیابونها قدم بزنیم کسی که بی مقدمه ببوستم بی دلیل بپره توبغلم کسی که کنارش خودم باشم خود خودم
نظرات شما عزیزان:
برچسبـها :
mostafa |